الان یادم افتاد روز عقدم اعصابم خراب شد، عقدمو تالار گرفتیم نامزدی و یکی شد باهم.
واسه نامزدی رفتم یه آرایشگاه درپیت موهامو مث صدسال پیش درست کرده بود،
خلاصه وارد تالار که شدم همعروس بزرگا که تنی نیستن چسبید شنل منو درآورد، دخترم پیچید جلو ماشین، بعدا زن پسرعمو شوهرم میگفت دختری میاری چون دختری افتادجلو ماشینتون، هیچ اعتقاد نداشتم اما درست بود ادامه ی روز... برچسب : نویسنده : shayeste97 بازدید : 46